اوایلِ تابستانِ سالِ 1396 بود که تصمیم گرفتم از دانشگاهِ محلِ تحصیلم انصراف بدهم.آنوقتها در دانشگاهِ جندیشاپورِ دزفول مهندسی مکانیک میخواندم.و چقدر از آن دانشگاه و رشتهی تحصیلیام متنفر بودم.توانِ تحملِ آن مکانِ خشک و صنعتی را نداشتم.
دو سالی را در آنجا تحمل کردم اما دیگر طاقتم طاق شده بود.از فوتبالم هم مانده بودم.سالِ قبلش داشتم در لیگِ برترِ کشور توپ میزدم،حالا داشتم تویِ خوابگاهی دورافتاده کنارِ اتوبان زندگی میکردم.روز و شبهای تاریکی بود.زندگیِ آنجا را همیشه به تونلی تشبیه میکنم که آخرش بنبست است و تاریک.
خب احساسات نویسی بس است.از احساساتم در پیجِ اینستاگرامم مینویسم.میتوانی آنجا بیشتر بخوانی.ولی نگران نباش.تلخ نمینویسم.
باری،تابستانِ 96 به طورِ جدی به فکرِ انصراف از تحصیل و دادنِ کنکورِ دوباره افتادم.دو ماهی را به تحقیق راجع به رشتهی موردِ نظرم کردم.میدانستم که باید ادبیات بخشی از تحصیلم باشد.میخواستم حتما به تهران بروم و آنجا زندگیِ جدیدی را شروع کنم.
هدف مشخص شد.رشتههای زبان و ادبیاتِ خارجه را انتخاب کردم.میدانستم که از پسِ قبولیِ دانشگاه های تهران بر میآیم.
همانوقت هم بود که با کتابِ اثرِ مرکب آشنا شدم.
کتابی که دارن هاردی،نویسنده ی آن،به من یاد داد چگونه با برنامهریزیِ دقیق و انجام دادنِ روزانه بخشِ کوچکی از کارها،در طولِ زمان میتوانم به موفقیتهای عظیمی نائل شوم.و همینطور هم شد.
من با روزانه دو الی سه ساعت مطالعهی مستمر،در عرضِ هشت ماه،در رشتهی ادبیاتِ اسپانیاییِ دانشگاه تهران قبول شدم. حالا،بارِ دیگر دارم این کتابِ بیمانند را میخوانم.و اینبار،یادداشتهایم را از مطالعه اش با شما در میان میگذارم .
این کتاب را با ترجمهی آقایان اکبر عباسی و شاهین بیات،منتشر شده توسطِ انتشاراتِ نسلِ نواندیش میخوانم.
شروعِ دومین خوانش.29 فروردینِ 1399.
فصل اول:اثرمرکب در عمل
شما مدتِ طولانی فریب خوردهاید.هیچ معجونِ معجزهآسا،فرمولِ مخفی یا راه حلی سریع برایِ موفقیت وجود ندارد.
—–
بدونِ شک شنیدهاید که «میتوانید هرآنچه در ذهن دارید،به دست آورید»درست است؟
خب،اما تنها به شرط آنکه بدانید چگونه.اثر مرکب،دستورالعملِ اجرایی است که به شما یاد میدهد چگونه در استفاده از این سیستم استاد شوید.وقتی مهارت لازم را کسب کردید،دیگر هیچ چیزی وجود نخواهد داشت که نتوانید آن را بهدست آورید.
—–
ثبات قدم،تنها کلیدِ موفقیت است.همچنان این موضوع،بزرگترین تله برایِ افرادی است که در راهِ رسیدن به اهدافشان تلاش میکنند.بیشتر مردم نمیدانند چگونه ثبات قدمشان را حفظ کنند.
—–
یکی از فلسفههای پدرم این بود:«مهم نیست چقدر باهوش باشید.باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبودِ تجربه،مهارت،هوش یا استعدادِ ذاتیتان را جبران کنید.اگر رقیبتان باهوش تر یا باتجربهتر است،باید سه یا چهار برابر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.
—–
یکی از فلسفههایش این بود که:«آدمی باش که میتواند بگوید نه!این خوب نیست که بتوانی همیشه با جمعیت همرنگ شوی.فردی غیرمعمول باش،فردی خارقالعاده.»به خاطرِ همین بود که هیچگاه سمتِ موادمخدر نرفتم.او هیچوقت مستقیم در این خصوص به من دستور نداد،اما من نمیخواستم همانندِ دیگران اینکار را انحام دهم و پدرم را ناامید کنم.
—–
انتخابهای کوچک و هوشمندانه+ثابتقدمی=تغییراتِ بنیادی
—–
اگر به شما این حقِ انتخاب داده شود که از میانِ 3میلیون دلار پولِ نقد یا یک سکهی یک سنتی که طیِ 31 روزِ آینده هر روز ارزشِ آن دوبرابر میشود،یکی را انتخاب کنید،کدام را برمیگزینید؟
—–
باورِ اینکه شخصِ دیگری مقصر است و به جایِ آنکه درونِ خودمان به دنبالِ اشتباه گشته و اقداماتِ لازم را برایِ از بین بردنِ آن انجام دهیم،در دیگران به جستجوی اشتباه میپردازیم،یکی از اصولِ مشخصِ روانشناسی است.
—–
حقیقت این است که یک تغییرِ کوچک میتواند تاثیری بزرگ داشته باشد و اثرِ موجیِ ناخواسته و غیرِقابلِانتظار بهوجود بیاورد.(عادتهایِ بدِ بهظاهر ساده.مثلِ یکشب در میان مسواک زدن)
—–
چالشبرانگیزترین جنبهی اثرمرکب این است که قبل از آنکه بتوانیم نتایجِ آن را مشاهده کنیم،باید به صورتِ پیوسته و مداوم،مدتی به کارکردنِ مفید ادامه دهیم.
—–
سعی نکنید خودتان را گول بزنید که ورزشکارانِ بسیار موفق هرگز هزاران ساعت صرف تمرینهای طاقتفرسای ورزشی نکردهاند.آنها صبحِ خیلی زود برای تمرین از خواب بیدار میشوند و خیلی دیرتر از اینکه تمرینشان تمام شود،دست از تمرین برمیدارند.آنها با عذابِ سخت و ترس از شکست،تنهایی،سرخوردگی،کارِ سخت و ناامیدی روبهرو میشوند تا به مقامِ قهرمانی دست یابند.
—–
در پایانِ این کتاب یا حتی قبل از آن،میخواهم با عمقِ وجودان این را درک کنید که تنها مسیرِ موفقیت از انجامِ سلسله کارهایِ معمول،پیشِ پا افتاده،خستهکننده،غیرِ مهیج و گاهی اوقات،نظم و ترتیبهای خیلی دشوار در طولِ زمان میگذرد.
فصل دوم:انتخابها
انتخابها ریشهی همهی نتایج هستند.هر انتخاب،رفتاری را آغاز میکند که در بلند مدت،تبدیل به عادت میشود.
—–
در حقیقت شما انتخابها را انجام میدهید،سپس این انتخابها هستند که شما را میسازند.هر تصمیمی،هرچند بیاهمیت و ناچیز،زندگیِ شما را تغییر میدهد.
—–
بزرگترین چالشِ شما این است که در زمانِ اتخاذِ تصمیمتان،به آنها توجه نمیکنید.نیمی از مواقع از اتخاذ ان تصمیمان آگاه نبودهاید.
—–
تا حالا فیل شما را گار گزفته؟پشه چطور؟مواردِ کوچک در زندگی هستند که شما را میگزند.
—–
سخنرانِ سمینار گفت:
«تنها زمانی که حاضر باشید 100درصدِ مسئولیت را بهعهده بگیرید تا یک رابطه را از نو بسازید،موفق خواهید شد.در غیرِ این صورت این رابطه همیشه در معرضِ آسیب از جانبِ فجایعِ مختلف است.
—–
اگر همیشه در هر کاری 100درصدِ مسئولیت را می پذیرفتم،بهصورتِ کامل تمامِ انتخابهایم را داشته و برایِ هر اتفاقی که با آن مواجه میشدم،واکنشِ مناسبی از خود نشان میدادم.اینگونه میتوانستم صاحبِ قدرت شوم.
—–
هنوز خیلی از مردم انگشتِ اتهام به سمتِ یکدیگر دراز میکنند،یکدیگر را مقصر میدانند و یا انتظار دارند دولت مشکلاتشان را حل کند.اگر تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که ترافیک را عاملِ دیر رسیدنِ خودتان بدانید،یا گفته باشید حالتان خوب نیست چون با فرزندتان،همسرتان یا همکارتان مشکل داشتهاید،مسئولیتِ 100درصدیِ زندگیتان را برعهده ندارید!
—–
شما به تنهایی مسئولِ کاری که میکنید،کاری که نمیکنید و حتی واکنش در برابرِ رخدادی که برایِ شما اتفاق افتاده است،هستید.
—–
بگذارید نکتهی اصلی در موردِ شانس را به شما بگویم:همهی ما خوششانس هستیم.اگر سالم و تندرست هستید و درقفسه،غذای کمی دارید،به صورتِ غیرقابلِانکاری خوششانس هستید.هرکس فرصتِ خوششانس بودن را دارد.فرایِ داشتنِ سلامتی و معاش،شانس به سادگی از انتخابهای صحیح بهوجود میآید.
—–
فرمولِ کلیِ خوششانسی:
آمادگی(پیشرفت شخصی+نگرشها«اعتقادات/طرزفکر»)+فرصت(چیزهای خوبی که در مسیرِ شما قرار میگیرند)+عمل(کاری در خصوصِ انجامِ آنها)=شانس
—–
آمادگی:با ارتقا دادن و آمادهکردنِ مداومِ خود(مهارتها،دانشها،تخصص،ارتباطات و منابع)قادر خواهید بود از فرصتهای بزرگ به محضِ وقوعِ آنها،بیشترین استفاده را داشته باشید.(وقتی شانس پدیدار میشود)
—–
شانس پیرامونِ همهی ما وجود دارد.شانسِ واقعی،دیدنِ موقعیتها،مکالمات و شرایطِ اتفاقی است.هرگز نمیتوانید چیزی را که به دنبالِ آن نیستید،پیدا کنید و به دنبالِ چیزی بگردید که به آن اعتقادی ندارید.
—–
پرتویِ شانس بر همه یکسان میتابد،اما بهجایِ آنکه چترِ خود را باز کنید،باید چهرهتان را به سمتِ آسمان بگردانید.
—–
صرف نظر از اتفاقاتی که برایتان افتاده،مسئولیتِ کاملِ آنها را برعهده بگیرید؛خوب یا بد،شکست یا موفقیت.
—–
استاد من جیمران میگوید:«وقتی از دورانِ کودکی به بزرگسالی فارغالتحصیل خواهید شد که مسئولیتِ کاملِ زندگیِ خود را برعهده بگیرید.»
—–
از این روز به بعد انتخاب کنید که 100درصد مسئولِ زندگیتان باشید.
—–
اولین قدم به سمتِ تغییر،آگاهی است.اگر میخواهید از جایی که هستید به جایی که میخواهید،بروید،باید از تصمیمهایی که امروز میگیرید،بسیار آگاه باشید.
—–
اگر تصمیم گرفتهاید وزنتان را کم کنید،باید هرچیزی را که در دهان میگذارید،ثبت کنید.
—–
اگر تصمیم گرفتهاید از شر بدهیهای خود خلاص شوید،باید هر یک پنی را که از جیبتان در میآورید،ثبت کنید.
—–
بزرگترین تفاوتِ بینِ انسانهای موفق و ناموفق این است که افراد موفق تمایل به انجام کارهایی دارند که افراد ناموفق تمایلی به انجام آنها ندارند.
—–
ثبتکردن،تمرین بسیار سادهای است.علت مفید بودنش این است که از اقداماتتان در جنبههایی از زندگی که میخواهید بهبود دهید،آگاهیِ لحظه به لحظه به شما می دهد.
—–
هیچگاه به دنبالِ نتایجِ سریع نباشید.
—–
کوچکترین نظمدهی به کارهایتان در طول زمان باعثِ ایجادِ نتایجِ مطلوب در بلندمدت خواهد شد.
—–
خروجیهای شما،نتیجهی تصمیماتِ لحظهبهلحظهی شماست.قدرت خارق العادهای خواهید داشت که زندگیِ خود را با این انتخابهایتان تغییر دهید.
—–
قدمبهقدم،روزبهروز،انتخابهای شما اعمالتان را شکل میدهند و به عادت تبدیل میکنند.اینجاست که تمرین کردن،آنها را دایمی میکند.
—–
فصل سوم:عادتها
ارسطو مینویسد:ما همانی هستیم که دایم انجام میدهیم.
—–
لغتنامهی میریان وبستر،واژهی عادت را،اینگونه تعریف میکند:«رفتاری که تا حدودی یا بهطورِ کامل غیرِارادی است.»
—–
داستانی جالب در موردِ مردی که اسبی را چهارنعل میراند،وجود دارد.به نظر میآمد که میخواهد به جایی بسیار مهم برسد.مردی که کنارِ جاده ایستاده بود،فریاد زد:«به کجا میروی؟»
اسب سوار پاسخ داد:«نمیدانم،از اسب بپرس.»این داستانِ زندگیِ خیلی از مردم است.آنها در حالِ تاختن با اسبِ عادتهایشان هستند،بدونِ اینکه در موردِ مقصدشان نظری داشته باشند.
—–
ما با غرایزمان،و البته بدونِ هیچ عادتی متولد میشویم.
—–
افرادِ موفق لزوما باهوشتر یا نابغهتر نیستند.این عادتهای آنهاست که باعث میشود مطلعتر،هوشیارتر،شایستهتر،دارای مهارتهای بیشتر و آمادهتر باشند.
—–
با تلاشِ مستمر و کافی،هر رفتاری،خوب یا بد،در طولِ زمان خودآگاه خواهد شد.
—–
باید باور کنید که ترکنکردنِ عادتهای بد میتواند به ایجادِ فاجعه در زندگیتان شود.
—–
یک عادتِ ضعیف که بهنظر نمیآید تاثیری داشته باشد،میتواند شما را مایلها از مسیرِ اهدافتان خارج کند.
—–
قدرتِ تغییراتِ کوچک:یک درصد تغییرِ مسیر میتواند منجر به 150 مایل انحرافِ مسیرِ یک هواپیما بشود.
—–
انتخاب به تنهایی برایِ موفق شدن کافی نیست.
—–
نیرویِ اراده را فراموش کنید.الان موقعِ استفاده از نیرویِ چرایی است.انتخابهای شما تنها وقتی معنادار هستند که بتوانید آنها را به تمایلات و آرزوهایتان متصل کنید. باید چیزی را بخواهید و بدانید چرا آن را میخواهید؛در غیرِ اینصورت به راحتی جا میزنید.
—–
باید چیزی را بخواهید و بدانید چرا آن را میخواهید؛در غیرِ اینصورت به راحتی جا میزنید.
—–
قدرتِ چرای شما همان چیزی است که باعث میشود به تلاشِ سخت و طاقتفرسا ادامه دهید.مادامی که چرایِ شما مشخص نشده باشد،چگونههای شما بیمعنی هستند.
—–
روانشناسان به ما میگویند هیچچیز در ما به اندازهی وقتی که اعمال و رفتارهایمان با ارزشهای درونیمان منطبق نیستند،ایجادِ استرس نمیکند.
—–
گاهی انگیزه به شما کمک میکند از حسِ منقی یا تجربهی تلخ،پایانی بزرگ و موفقیتی عظیم رقم بزنید.
—–
همهی ما میتوانیم انتخاب های قدرتمندی داشته باشیم.میتوانیم بدونِ متهم کردنِ شانس،سرنوشت یا هر کسِ دیگری،کنترلِ امور و نتایجشان را بهدست بگیریم.این در محدودهی تواناییِ ما برای ایجادِ تغییرات قرار خواهد گرفت.
—–
شخصی که چرایِ واضح،با میلِ شدید و سوزان داشته باشد،همیشه قادر خواهد بود در چگونگیِ انجامِ آن موفق شود.
—–
شما تنها چیزهایی را میبینید،تجربه میکنید و بهدست میآورید که به دنبالشان هستید.اگر ندانید بهدنبالِ چه چیزهایی هستید،نمیتوانید آن را به دست آورید.
—–
ما روزانه توسطِ میلیاردها حسِ مختلف(سمعی،بصری و فیزیکی)بمباران میشویم.برایِ اینکه دیوانه نشویم،99/9درصدِ آنها را نادیده میگیریم.فقط آنهایی را میبینیم،میشنویم و تجربه میکنیم که ذهنمان بر رویشان متمرکز است.به همین دلیل وقتی دربارهی چیزی فکر میکنید،آن را واردِ زندگیِ خود کردهاید.شما در حالِ مشاهدهی چیزی هستید که همانجا بوده است.
—–
یکی از چیزهایی که جیمران به من یاد داد این بود:«اگر میخواهی بیشتر داشته باشی ،باید به بیشتر تبدیل شوی.موفقیت چیزی نیست که بخواهی دنبالِ آن بگردی.هرچیزی را تعقیب کنی،از تو دوری خواهد کرد.همانندِ تلاش برایِ گرفتنِ پروانههاست.موفقیت،چیزی است که با تبدیل شدن به شخصیتی که میخواهی،به دست میآید.
—–
فرمولِ زندگی:
شما—>انتخاب(تصمیم)+رفتار(عمل)+عادت(عملِ تکراری)+مرکب شدن(زمان)=هدف
—–
کلیدِ موفقیت این است که قدرتِ چراییتان را آنقدر قوی کنید که بر لذت و رضایتِ آنیِ شما غلبه کند.
—–
استادِ مشهورِ حوزهی موفقیت،جان ماکسول گفته است:«هیچوقت نمیتوانید زندگیتان را تغییر دهید مگر کاری را که هرروز انجام میدهید ،تغییر دهید.راز موفقیت در کارهای روزانهی شما نهفته است.»
—–
هر عادتِ جدیدی باید با شیوهی جدیدِ زندگیتان همخوانی داشته باشد.
—–
تنها یکچیز است که در 99درصدِ موفق ها و شکستخوردهها مشترک است.همهی آنها از انجامِ کارهای تکراری متنفر هستند.تفاوت در این است که افرادِ موفق بههرحال اینکار را انجام میدهند.
—–
روشها و شرایطِ قدیمی شما مانند اینرسیِ چرخ و فلک یا کششِ جاذبهی زمین موقعِ پرتاب موشک به فضا هستند.همهچیز میخواهد در سکون باقی بماند.شما به انرژیِ زیادی نیاز دارید تا اینرسی را شکسته و موفقیت جدیدی حاصل کنید.وقتی به حرکت افتادید،دیگر متوقف کردن شما سخت میشود.با وجود این که به تلاش کمتری نیاز دارید،اما نتایج بزرگتری خواهید داشت.
—–
بسیاری از بهترین تمایلات و خواستههای ما دچار شکست میشوند،چون دارای ساز و کار اجراییِ درست نیستیم.وقتی زمان آن فرا میرسد،رفتارها و نگرشهای جدیدتان باید با رویههای روزانه،هفتگی و ماهانه مطابقت پیدا کند تا منجر به تغییر مثبت شود.رویه چیزی است که شما هرروز آن را بدونِ شکست انجام میدهید.همانندِ مسواک زدن یا بستنِ کمربندِ ایمنی.
—–
یک رویهی روزانه که بر اساس عادات خوب و منظم ایجاد شده باشد،افراد بسیار موفق را از سایر مردم جدا میکند.
—–
ممکن است سخت باشد یا حتی بیهوده بهنظر برسد که بخواهید هرچیزی را که قرار است در روز برایتان پیشآید،پیشبینی و کنترل کنید.اما همیشه میتوانید شروع و پایان روز خود را کنترل کنید.
—–
جیم ران به من یاد داده است که زندگی،مجموعهای از تجربههاست؛هدف ما باید افزایش فرکانس و شدت تجربههای خوب باشد.
[…] بود که با کتابِ اثرِ مرکب آشنا شدم.دارن هاردی در آن کتاب راجع به قدرتِ عادتها […]
[…] […]