از آنجایی که این وبسایت، محلیست برای گزارش آموختههایم، بنا دارم در زمینههای مختلف آنچه میآموزم و تجربه میکنم را در اینجا به اشتراک بگذارم. این بار رفتهام به سراغ کتاب جامعه شناسی خودمانی، اثر جناب آقای حسن نراقی.
به گمان من، شناخت جامعهای که در آن زیست میکنیم، از اوجب واجبات است.
دلیل اصلیاش این است که ما، هر کدام از ما، بخشی از بدنهی این جامعه هستیم و تاثیر بهسزایی در شکلگیری و رفتار کلی جامعه داریم.
اگر جامعه مشکل دارد و کم و کاستیهایی دارد، باید ریشههایش را در وجود خویش بکاویم.
بله. در وجود شخص خودمان.
به زعم بنده، نمیتوان خویشتن را از جامعه جدا دانست.
ما باید با خودمان روراست باشیم. باید به وجود مشکلات در درون خود اعتراف کنیم و سپس در راستای بهبود آن کوشش کنیم.
چرا که، از دل این تلاشهای فردی، جامعه نیز سامان خواهد یافت.
در مورد ارتباط جامعهشناسی با موضوع اصلی مقالات وبسایتم که “توسعهی شخصی” است، باید بگویم که یکی از گامهای اولیه برای توسعهی شخصی، شناخت ریشهی مشکلات و کاستیها در وجود خویشتن است.
یکی از بهترین راهها برای شناخت ریشهی مشکلات خودمان هم، مطالعهی جامعهای است که در آن زیست میکنیم.
برویم به سراغ بخشی از مقدمهی کتاب جامعهشناسی خودمانی که آقای نراقی نوشته که مطالعهاش خالی از لطف نیست:
مقدمه
“تولستوی، این بزرگمرد پهنهی انسانیت، سخنی دارد با این مضمون:
باید از گفتنیهایی گفت که احتمالا بسیاری آن را میدانند ولی جرئت ابراز آن را حتی برای خودشان ندارند.
بنابراین اگر ابراز شرمساری و بینظریام را دربارهی کلمهی «جرئت» بپذیرید، باقی خواهد ماند حرفهایی که هم من میدانم و هم به احتمال خیلی زیاد خیلی از شما، و قصد نهایی این کتاب نیز تنها مروری است بر همین حرفها، حرفهایی دربارهی خودمان، دربارهی جامعهی ایرانی و یا به عبارتی درددلی است خودمانی.”
پس با اتکا به سخنان جناب نراقی، من هم باید اشاره داشته باشم که من جامعهشناس نیستم. تحلیلگر هم نیستم.
تنها بنا دارم مسائلی را بیان کنم که میتواند برای خودم و شما تلنگری باشد تا در جهت توسعهی شخصی خود بکوشیم و اگر کم و کاستیهایی داریم، آنها را بهتر بشناسیم و رفع کنیم.
هدف من از نوشتن این سلسله مقالات، تلنگریست به خودم، برای بهتر شدن و بهتر رفتار و عمل کردن در جامعه.
چرا که باور دارم با نوشتن است که میتوانم این مطالب را بهتر به حیطهی عمل بنشانم.
مطالبی که عنوان میکنم، تنها مسائلیست که در خودم و در جامعهی اطرافم دیدهام و میبینم.
با بیان آنها، شناساییشان میکنم و در صدد رفع آنها خواهم کوشید.
برویم سراغ اصل موضوع.
حقیقت گریزی و پنهانکاری ما
روزی درویشی بود که سگ کاسهی روغنش را لیسیده بود و آن را (به قول خودشان) نجس کرده بود.
درویش مالباخته تنها به این دل خوش کرده بود که: انشالله گربه بوده. در صورتی که خودش خوب میدانست واقعا آن که کاسهاش را لیسیده و نجس کرده بود سگ بود نه گربه.
به نظرتان داستان آشنایی نیست؟
بسیاری از اوقات ما از مسائل به خوبی آگاهیم اما خودمان را گول میزنیم.
نه اینکه قصد دروغگویی داشته باشیم. خیر.
بر حسب عادت است. گویی اینگونه راحتتر هستیم.
اوایل دوران تاریکی را که در دزفول میگذراندم را به یاد دارم.
میدانستم که مشکل دارم. میدانستم که اینجا، این رشته، این دانشگاه و این شهر برایم مناسب نیست و از آن بدم میآید.
اما به خودم میگفتم که نه خیلی هم خوب است. دانشگاه دولتی، رشتهی مهندسی مکانیک، مشکلی ندارم که.
گاهی هم افسرده میرفتم لب رود دز مینشستم. منفعل و بیتلاش.
میدانستم که مشکلی هست، اما جسارت بیانش را پیش خودم نداشتم.
البته خداراشکر بعدها این جسارت را پیدا کردم، به مشکل خود اعترفا کردم و بعد از گذراندن هفت خان رستم توانستم دوباره کنکور دهم و به دانشگاه تهران برسم.
اما بحث اصلی این است که ما مشکلاتمان را پیش خودمان انکار میکنیم.
به خودمان دروغ میگوییم.
منفعل و بیتلاش مینشینیم، دست روی دست میگذاریم و میگوییم:
“خدا کریمه.انشالله درست میشه.”
بله خدا کریم هست. بخشنده هست. تمام اینها درست.
اما مسئولیت بسیاری از کارها را هم به خودمان سپرده.
حالا فرض کنید من با آن روحیهی انکار مشکلات خودم، میرفتم میشدم وزیر یا وکیل یا قس علی هذا.
چه اتفاقی میافتاد؟
این روحیهی انکار مشکلات را هم که نمیتوانستم از خودم دور کنم.
آنوقت در راس سازمان تحت نفوذم هم علاقهای به دانستن مشکلات نداشتم. چه برسد که بخواهم آنها را حل هم بکنم.
بحث این است که ” تا وقتی به وجود مشکل اعتراف نداشته باشیم، در صدد حل آن بر نخواهیم آمد.”
چارهی درد
آقای نراقی مینویسد:
لابد میپرسید چارهی درد جیست؟ به سهم خودم پاسخم این است که در سرآغاز هر حرکتی بیایید به پنهانکاریمان پایان دهیم.
درد را حداقل برای همدیگر بازگو کنیم.
از حاشا کردن مشکل اگر تا به حال قرار بود مشکلی حل شود،یک کشور بیدرد و مشکل بودیم.
چرا باید آنقدر چشم روی واقعیت ببندیم که وقتی مسئله به صورت انفجار خودش را نشان داد آنوقت دبیر ستاد مبارزه با موادمخدر کشورمان اذعان کند رشد اعتیاد در سالهای اخیر به مراتب بیشتر از رشد جمعیت بوده(نقل از «کیهان» شمارهی 16706)
بیاییم حداقل اول راجع به حقایق و مشکلات حرف بزنیم. صحبت کنیم. آنها را کتمان نکنیم.
سپس به دنبال راه درمان آنها باشیم.
با بیتی بحث را به پایان میبرم:
“آینه گر نقش تو بنمود راست
خود شکن، آینه شکستن خطاست”
خدا میداند که خودم چندین و چندبار آینه شکستهام. بهترین تلاش خود را کردهام و میکنم تا خود شکنم.
حسین قربانی نازنین، یکی از بهترین وبلاگنویسهایی که میشناسم، معرفیای از این کتاب نوشته که مطالعهاش خالی از لطف نیست:
معرفی کتاب | جامعه شناسی خودمانی نوشته حسن نراقی
بهگمانم بعد از مطالعهی این پست،خواندن مطلب زیر نیز برای شما مفید واقع شود:
آشنایی با کتاب گستره|مزایای فعالیت در حوزه های فرعی در کنار حوزه های تخصصی