این مطلب بهطور مداوم بهروزرسانی میشود. تلاشم بر این است که روزانه نکات نویسندگی را یادداشت و در این مطلب گردآوری کنم. این نکات نویسندگی را با تامل و تفحص شخصی، از منابع مختلف مانند مصاحبهها و نقلقولهای نویسندگان بزرگ، کتابها و فیلم ها و مقالات آموزش نویسندگی جمعآوری خواهم کرد.
فهرست مطالب
نوشتن، دوباره زیستن
ما مینویسیم تا زندگی را دوبار تجربه کنیم. یکبار در لحظه، و بار دیگر در بازنگریستن به آن.
انتخاب جادهی نویسندگی برای من انتخابی ساده نبود. اما هیچوقت به آن شک نکردم. چرا که مطالعه و نوشتن، که دوقلویی جداناپذیر هستند، برای من نوعی عبادت است. همان کارهایی هستند که دلم میخواهد بهطور مداوم انجام دهم، و به من این امکان را میدهند تجربههای زیسته و نزیسته را از نو زندگی کنم.
واقعیت این است که خیلی از لحظات باشکوه زندگی ما دیگر تکرار نمیشوند. مثل سفری که به املش، منطقهای در گیلان داشتم. بهخاطر دارم کنکور را که دادم، همان شب پول به حساب تور لیدر واریز کردم، وسایلم را جمع کردم و راهی تهران شدم. چند روزی را مهمان خانوادهی خواهرم بودم و سپس، در یکی از صبحهای سربی و خشک تهران، با اتوبوس راهی گیلان شدیم.
تا رامسر رفتیم و بعد، مینیبوسی دنبالمان آمد. سوار شدیم و از میان جنگلی به مسیر ادامه دادیم. حیف که نامش را به یاد ندارم. جنگلی سرسبز بود در دامنهی کوه، که جادهای کمعرض، مارپیچ و سربالایی داشت. مه غلیظی جاده را اشباع کرده بود. سرم را از پنجره بیرون آورده بودم و هجوم خنکای تنفس کوهستان را در میان موهایم لمس میکردم. آن زمان موهای بلندی داشتم.
بالاتر که رفتیم، به نقطهای رسیدیم که مینیبوس به نفسنفس افتاد. دیگر توان بالا بردن ما را نداشت. مردم محلی منطقه، با وانت از راه رسیدند و باز هم به مسیر ادامه دادیم.
از یکجایی به بعد، پردههای مه کنار رفتند و آفتابی نرم تابیدن گرفت. دشتی سرسبز و فراخ پدیدار شد. نزدیک غروب بود. چه غروبی. مسی رنگ و شاداب. به ستیغ کوه رسیده بودیم. آنطرف لبهی ستیغ، به تمامی با ابرها پوشانده شده بود. دریایی از ابر.
میبینید؟ من با نوشتن، این لحظات باشکوه زندگیام را از دوباره زیست میکنم. قدرت نوشتن در این است. نیازی هم نیست کلمات و توصیفات آن، ادبی و سنگین باشد. تنها کافی است بنویسیم و بهخاطر بیاوریم.
مسئلهی دیگر، لحظات سخت زندگی است که دلمان نمیخواهد دوباره آنها را بهخاطر بیاوریم و به آنها بپردازیم. با آنها باید چهکار کنیم؟
اتفاقاٌ یکی از مهمترین محاسن نوشتن، قابلیت روانکاوی آن است. نوشتن، روانکاوی رایگان است. ما با نو.شتن، تمام مسائل و مشکلات ذهنی، روحی و جسمی خود را به روی کاغذ میآوریم و به این نحو، ظرف ذهنی ما خالی میشود. نوشتن، ما را با خودمان رودررو میکند. این رودررویی، روان ما را التیام میبخشد.
پس ما برای باززیستیِ لحظات باشکوه زندگی و رویارویی با مشکلات روحی، ذهنی و جسمیمان مینویسیم.
***
نوشتن و استقلال شخصیتی
آدمها اگر نتوانند خوب بنویسند، نمیتوانند خوب فکر کنند. و وقتی نتوانند خوب فکر کنند، دیگران به جای آنها فکر خواهند کرد.
(جورج اورول)
باید به این جملهی جورج اورول فکر کنیم و بارها به آن برگردیم. اورول در این جملهی شاهکار، اهمیت نوشتن را در راستای استقلال فکری و شخصیتی آدمها عنوان کرده است.
اما نویسندگی چگونه میتواند در شکلگیری تفکر آدمی تاثیرگذار باشد؟
با شروع نوشتن و خالی کردن ظرف ذهنی خود بر روی کاغذ یا صفحهی سفید لپتاپ، با افکار و درونیات خود رودررو میشویم. آنها را میسنجیم، زیر سوال میبریم و بهطور کلی با خود اختلاط میکنیم.
این فعل و انفعال در نهایت منجر به پیدا کردن شناخت بهتری از خودمان میشود. وقتی که بتوانیم بهجای خودمان فکر کنیم، دیگر از دنبالهروی کورکورانه از عقاید دیگران اجتناب میکنیم و حتی میتوانیم عقاید و آثار خود را تولید کنیم. این مسئله در دراز مدت، اعتبار و تحسین فراوانی را برای ما به ارمغان میآورد.
مسئلهی حائز اهمیت، جلوگیری از تحمیل عقاید دیگران به ما است. اینگونه میتوانیم استقلال ذهنی و شخصیتی خود را حفظ کنیم.
نوشتن آنقدرها که بهنظر میآید سخت نیست. برای شروع نویسندگی، مطالعهی مطلب زیر را به شما پیشنهاد میکنم:
چگونه نویسندگی را شروع کنیم؟ 4 تمرین ساده برای شروع
***
نوشتن بدون ترس
زیباترین بخش نویسندگی این است که برعکس یک جراح مغز، لازم نیست همان بار اول کار را به درستی انجام دهیم. (رابرت کورمایر)
نویسندگی یعنی نوشتن بیوفقه. یعنی جسورانه نوشتن و پرتاب کردن هر آنچه در ذهن است بر روی صفحهی سفید. بهترین بخش آن هم این است که میدانیم بعد از این مرحله، مرحلهی دیگری هست؛ بازنویسی.
نوشتههای ما در بازنویسی میبالند. معروف است که ارنست همینگوی، پایان کتاب پیرمرد و دریا را 41 بار بازنویسی کرده تا به نتیجهی موردنظرش برسد. البته از درست یا غلط بودن این مسئله مطمئن نیستم. اما از نویسندههای بزرگ چنین عملی قابل باور است.
البته الزامی وجود ندارد که ما هم بخواهیم روی تکتک نوشتههایمان اینقدر سختگیری کنیم. هرچند به مرور زمان، هر چقدر بیشتر بنویسیم، علاقهی بیشتری به ارائهی بهترین نتیجه پیدا خواهیم کرد.
مدتیست که وبلاگنویسی را دوباره از سر گرفتهام. اما اینبار با تمرکز بر موضوع نویسندگی. یکسالی از روزی که این بلاگ را راه انداختهام میگذرد. اما تا قبل از این، باری به هر جهت مینوشتم. از هر موضوعی که دلم میخواست مینوشتم. اما تصمیم گرفتم که متمرکز، و بدون ترس از اشتباه بنویسم. این یادداشتهای روزانه، مانند همین مطلب را با دانستن همین نکته مینویسم. اینکه باید بدون ترس از غلط و اشتباه بنویسم و بعد آن را بازنویسی کنم.
نکتهی مهم این است که:
ما با اطمینان به اینکه میتوانیم در مرحلهی بازنویسی مشکلات نوشته را شناسایی کرده و تغییرات لازم را اعمال کنیم، میتوانیم متهورانه و بدون ترس بنویسیم. یکی از بهترین تمرینها برای زیادنویسی و نوشتن بدون ترس، تمرین هزارکلمه است. ( برای تمرین هزارکلمه مطالعهی لینک زیر را پیشنهاد میکنم.)
چگونه نویسندگی را شروع کنیم؟ 4 تمرین ساده برای شروع
***
نوشتن و تجربه زیستن
نوشتن زندگی من است. تمام لحظات، احساسات و تجربیاتم، مصالحی هستند که کاخ نوشتههایم را بر آنها بنا میکنم. اما نوشتن میتواند مشکل بزرگی هم ایجاد کند. این مشکل بزرگ، ماندن پشت میز و پرهیز از زیستن و کسب تجربه است.
نوشتن بدون تجربهی زندگی، عبث و توخالی است.
زندگی گاهی اوقات سخت و طاقتفرسا میشود. آنقدر که گاهی ممکن است توانایی بیرون آمدن از رختخواب و سر و کله زدن با دردسرهایش را نداشته باشیم. اما این پرهیز هیچگاه از ما نویسندهای واقعی نخواهد ساخت.
برای فهم بهتر اینکه چرا ما به تجربههای زیستن نیاز داریم مثالی میزنم: زندگی به اقیانوسی میماند و نوشتن قایقی پارویی است که با آن در اقیانوس زندگی کاوش میکنیم. اگر ما اقیانوس را نداشته باشیم، قایق پارویی به چه کار ما میآید؟
[…] مطلب نکات نویسندگی به این نکته اشاره […]